loading...
داستان کوتاه
مدیر بازدید : 275 دوشنبه 10 خرداد 1395 نظرات (0)

#داستانک 

 

خلقت زن(طنز) 

 

از هنگامی ک خداوند مشغول خلق زن بود شیش روز میگذشت. فرشته ای ظاهر شد و گفت: چرا این همه وقت صرف این یکی میفرمایید؟ خداوند پاسخ داد: دستور کار اورا دیده ای؟ 

باید دویست قطعه متحرک داشته باشد، ک همگی قابل جایگزینی باشند، باید بتواند با خوردن غذای شب مانده کار کند. دامنی داشته باشد که همزمان دو بچه را در خودش جای دهد، بوسه ای داشته باشد ک بتواند همه دردهارا، از زانوی خراشیده گرفته تا قلب شکسته را درمان کند. او میتواند هنگام بیماری خودش را درمان کند، یک خانواده را با یک قرص نان سیر کند. 

فرشته نزدیک شد و به زن دست زد و گفت: اما پروردگارا او را خیلی نرم آفریدی.

خداوند : بله نرم است اما او را سخت هم آفریده ام تصورش را هم نمیتوانی بکنی ک او تا چه حد میتواند تحمل کند و زحمت بکشد. آنگاه فرشته متوجه چیزی شد و به گونه زن دست زد و گفت اشک برای چیست؟ خداوند گفت: اشک وسیله ایست برای ابراز شادی، اندوه، درد، ناامیدی،

فرشته متاثر شد و گفت: زن ها قدرتی دارند ک مردان را متحیر میکنند.

ارسال نظر برای این مطلب

کد امنیتی رفرش
اطلاعات کاربری
  • فراموشی رمز عبور؟
  • نظرسنجی
    به نظر شما محتوای وبلاگ چطور بود؟
    آمار سایت
  • کل مطالب : 5000
  • کل نظرات : 164
  • افراد آنلاین : 194
  • تعداد اعضا : 44
  • آی پی امروز : 574
  • آی پی دیروز : 348
  • بازدید امروز : 1,301
  • باردید دیروز : 952
  • گوگل امروز : 1
  • گوگل دیروز : 4
  • بازدید هفته : 4,481
  • بازدید ماه : 4,481
  • بازدید سال : 131,237
  • بازدید کلی : 5,168,751
  • کدهای اختصاصی

    جاوا اسكریپت