چوپانی گله را به صحرا برد به درخت گردوی تنومندی رسید . از آن بالا رفت و به چیدن گردو مشغول شد
كه ناگهان گردباد سختی در گرفت ، خواست فرود آید ، ترسید . باد شاخه ای را كه چوپان روی آن بود به
این طرف و آن طرف می برد.
دید نزدیك است كه بیفتد و دست و پایش بشكند.
در حال مستاصل شد...