loading...
داستان کوتاه
مدیر بازدید : 203 پنجشنبه 12 مهر 1397 نظرات (0)

 

نویسنده: مهسا امیری راد  از مجموعه‌ی #اپیزودهای خالی

 

اپیزود اول :

شونه‌ی سمت چپش رو تکیه داده بود به دیوارِ کنار پنجره‌ی آشپزخونه و زده زل بود به دستکشای کفیِ زردم!

زیر چشمی حواسم بود بهش ... من زیرچشمی نگاه کردن رو به زل زدن ترجیح میدم ،

وقتی بهش زل میزنم شبیه دخترای ۱۴ ساله‌ی تازه عاشق شده‌ میشم ...

هُل میکنم ، میترسم ، دلم ضعف میره!

شیر آبو بستم و نگاهش کردم ...

نگاهشو از دستام جدا کرده بود و فرستاده بود روی لبام ...

- یه جور بخند باور کنم عاشقمی .

زیر چشمی چشمای منتظرش رو نگاه میکردم

لبامو یه کم کش دادم ،

اندازه اینکه دوتا دندونِ جلوم بیفته بیرون و گوشه‌های لبم خط بیفته ...

اطلاعات کاربری
  • فراموشی رمز عبور؟
  • نظرسنجی
    به نظر شما محتوای وبلاگ چطور بود؟
    آمار سایت
  • کل مطالب : 5000
  • کل نظرات : 164
  • افراد آنلاین : 63
  • تعداد اعضا : 44
  • آی پی امروز : 343
  • آی پی دیروز : 277
  • بازدید امروز : 2,418
  • باردید دیروز : 534
  • گوگل امروز : 0
  • گوگل دیروز : 3
  • بازدید هفته : 5,682
  • بازدید ماه : 28,717
  • بازدید سال : 155,473
  • بازدید کلی : 5,192,987
  • کدهای اختصاصی

    جاوا اسكریپت