loading...
داستان کوتاه
مدیر بازدید : 206 چهارشنبه 23 آبان 1397 نظرات (0)
با دوستم توی کافی شاپ«پاتوق»نشسته‎ایم و از آن بحث‎‎های در پیتی می‎کنیم که هیچ‎وقت راه به‎جایی نمی‎برد. اصلا بعضی از این بحث‎ها قرار هم نیست راه به‎جایی ببرد. کافی شاب ازنوع مدرنش نیست. هرچیزی که دُمش وصل می‎شود به عهد عتیق توی آن ریخته‎اند تا حس نوستالژیک مشتری‎ها را تحریک کنند. کسی نیست بگوید، با دو تا سیاله و کوزه شکسته و چند تا نی چپ اندرقیچی که نمی‎شود حس نوستالژیک گرفت. من و دوستم گاهی هوس می‎کنیم توی این جورکافی‎شاپ‎ها بپلکیم، نه برای این‎که چیزی بخوریم بیشتر برای این‎که ادای آدم‎‎هایی را دربیاوریم که اگردرماه یک روزشان راتوی این‎طورجا‎ها شب نمی‎کردند، تمام وقت کج خلق بودند. حرف سر این بود که چه طور می شود مشکلات را شکلات کرد. این روز‎ها همه جا ازهمین حرف‎ها می‎زنند، توی کتاب‎های فانتزی و درکتاب‎‎های جدی با قطع وزیری، حتی توی سبد باطله‎‎های ادارات هم می‎شود از این حرف‎ها پیدا کرد. بدترنظریات روانشناس‎هاست که کتاب‎هایشان مثل مور و ملخ ریخته توی بازار و حرف‎هایی می‎زنند که توی قوطی هیچ عطاری پیدا نمی‎شود. #شکلات مشکلات #فاطیما فاطزی
اطلاعات کاربری
  • فراموشی رمز عبور؟
  • نظرسنجی
    به نظر شما محتوای وبلاگ چطور بود؟
    آمار سایت
  • کل مطالب : 5000
  • کل نظرات : 164
  • افراد آنلاین : 279
  • تعداد اعضا : 44
  • آی پی امروز : 446
  • آی پی دیروز : 393
  • بازدید امروز : 9,582
  • باردید دیروز : 1,075
  • گوگل امروز : 0
  • گوگل دیروز : 0
  • بازدید هفته : 19,118
  • بازدید ماه : 19,118
  • بازدید سال : 145,874
  • بازدید کلی : 5,183,388
  • کدهای اختصاصی

    جاوا اسكریپت