داستان کوتاه 470 1 2 3 4 5 مدیر بازدید : 198 چهارشنبه 10 مهر 1398 نظرات (0) #عصبانیت رسیدم خونه عصبانی بودم .عصبانیتی که به اون ربطی نداشت، اما دلم می خواست سر یکی خالی کنم. چه اشکالی داشت؟ اصلا خوب هم بود. بهرحال باید می فهمید من مردم و اون فقط یک زن تنها اونم با یک بچه … سرش که داد زدم ، اول تعجب کرده بود و ... درباره داستان کوتاه , ادامه مطلب ...