«یعقوبخان» یکی از تجار استانبول بود که جز یک پسر هیچ کس را نداشت، اما هیچ وقت با پسرش که نام او
«هاکان» بود بیرون نمیرفت، چراکه هاکان نوجوان دوازده ساله معلول جسمی بود و هنگام راه رفتن دست و
پایش طوری تکان میخورد که باعث خنده دیگران میشد. یعقوبخان فقط اجازه میداد هاکان شبها یک
ساعت از خانه بیرون برود، هربار هم به او یک یورو میداد تا ...