loading...
داستان کوتاه
مدیر بازدید : 151 جمعه 05 مهر 1398 نظرات (0)

#عشق پدری

 

 

مردی ۷۰ ساله با پسر ۲۵ ساله خود در پاركی نشسته بود. ناگهان گنجشكی مقابل آنها نشست. پدر از فرزندش پرسيد: اين چيه؟ پسر جواب داد: گنجشكه!

 

 

چند لحظه بعد پدر دوباره پرسيد: اين چيه؟ پسر با تعجب گفت: الآن گفتم كه! اين گنجشكه!

چند لحظه بعد...

اطلاعات کاربری
  • فراموشی رمز عبور؟
  • نظرسنجی
    به نظر شما محتوای وبلاگ چطور بود؟
    آمار سایت
  • کل مطالب : 5000
  • کل نظرات : 164
  • افراد آنلاین : 57
  • تعداد اعضا : 44
  • آی پی امروز : 362
  • آی پی دیروز : 277
  • بازدید امروز : 3,170
  • باردید دیروز : 534
  • گوگل امروز : 0
  • گوگل دیروز : 3
  • بازدید هفته : 6,434
  • بازدید ماه : 29,469
  • بازدید سال : 156,225
  • بازدید کلی : 5,193,739
  • کدهای اختصاصی

    جاوا اسكریپت