loading...
داستان کوتاه
مدیر بازدید : 202 پنجشنبه 11 مهر 1398 نظرات (0)
 
 
(( اي حيات ! با تو وداع مي کنم ، با همه مظاهر و جبروتت . اي پاهاي من ! مي دانم که فداکاريد ،و 
 
بهفرمان من مشتاقانه به سوي شهادت – صاعقه وار به حرکت در مي آييد ،

اما من آرزويي بزرگتر دارم .
 
به قدرت آهنينم محکم باشيد . اين پيکر کوک ، ولي سنگين از آرزوها و نقشه ها و اميدها و مسئوليتها

را به سرعت مطلوب به هر نقطه دلخواه برسانيد . در اين لحظات آخر عمر ، آبروي مرا حفظ کنيد .
 
شماسالهاي دراز به من خدمتها کرده ايد .از شما آرزو مي کنم که اين آخرين لحظه را به بهترين وجه ،

ادا کنيد .

اي دستهاي من ! قوي و دقيق باشيد . اي چشمان من ! تيزبين باشيد .

اي قلب من ! اين لحظات آخرين را تحمل کن . به شما قول مي دهم که پس از چند لحظه همه شما

در استراحتي عميق و ابدي آرامش خود را براي هميشه بيابيد .

من چند لحظه بعد به شما آرامش مي دهم ، آرامشي ابدي . چه ، اين لحظات حساس وداع با زندگي

و عالم ، لحظات لقاي پروردگار و لحظات رقص من در برابر مرگ بايد زيبا باشد . ))

آخرين نوشته دکتر چمران  چند دقيقه قبل از شهادت
ارسال نظر برای این مطلب

کد امنیتی رفرش
اطلاعات کاربری
  • فراموشی رمز عبور؟
  • نظرسنجی
    به نظر شما محتوای وبلاگ چطور بود؟
    آمار سایت
  • کل مطالب : 5000
  • کل نظرات : 164
  • افراد آنلاین : 181
  • تعداد اعضا : 44
  • آی پی امروز : 614
  • آی پی دیروز : 348
  • بازدید امروز : 1,859
  • باردید دیروز : 952
  • گوگل امروز : 1
  • گوگل دیروز : 4
  • بازدید هفته : 5,039
  • بازدید ماه : 5,039
  • بازدید سال : 131,795
  • بازدید کلی : 5,169,309
  • کدهای اختصاصی

    جاوا اسكریپت