«من کتب بسیاری را هم از اندیشمندان غیرمسیحی و هم از پیامبران در عهد قدیم و جدید خوانده و آنها را با جد
و جهد کاوش کردهام تا والاترین و ارزشمندترین فضیلتی را بشناسم که انسان با آن میتواند خود را به نحوی
کاملتر و نزدیکتر به رنگ خدا درآورد و بدان وسیله از راه لطف همان شود که خدا در ذات خویش است و همان
صورت الهیای را که در ذات خدا داشت، باز نماید و به همان اصل خویش برسد، آنجا که هیچ تمایزی با خدا
نداشت... و هیچ فضیلتی را برتر از «نیستی محض» و ترک تعلق از کل هستی نیافتم؛ زیرا هر فضیلت دیگری به
نحوی رو به سوی مخلوق دارد، ولی «نیستی» از قید همة مخلوقات آزاد است»