دو مرد در کنار درياچه ای مشغول ماهيگيری بودند. يکی با تجربه و ديگری ناشی.
هر بار که مرد با تجربه يک ماهی بزرگ می گرفت، آن را در ظرفی يخی می انداخت تا ماهی تازه بماند، اما ديگری به محض گرفتن يک ماهی بزرگ، آنرا به دريا پرتاب می کرد.
ماهيگير با تجربه از اينکه می ديد آن مرد چگونه ماهی را از دست می دهد، بسيار متعجب بود. لذا پس از مدتی از او پرسيد:
چرا ماهی های به اين بزرگی را به دريا پرت می کنی؟
مرد جواب داد: آخر تابه من کوچک است!
--------------------------------------------------------------------------------------------
نتیجه اخلاقی: گاهی ما نيز همانند همان مرد، شانس های بزرگ و فرصت های بزرگی را که خداوند به ما ارزانی می دارد، قبول نمی کنيم! چرا؟!