loading...
داستان کوتاه
مدیر بازدید : 256 پنجشنبه 19 مهر 1397 نظرات (0)
فقط دردش کم باشه ! کیف مدرسه را با عجله گوشه ای پرتاب کرد و بی درنگ به سمت قلک کوچکی که روی تاقچه بود ، رفت . همه خستگی روزش را بر سر قلک بیچاره خالی کرد . پولهای خرد را که هنوز با تکه های قلک قاطی بود در جیبش ریخت و با سرعت از خانه خارج شد . وارد مغازه شد . با ذوق گفت : ببخشید آقا ! یه کمربند می خواستم . آخه ، آخه فردا تولدپدرم هست ... . - به به . مبارک باشه . چه جوری باشه ؟ چرم یا معمولی ، مشکی یا قهوه ای ، ... پسرک چند لحظه به فکر فرو رفت . - فرقی نداره . فقط ... ، فقط دردش کم باشه !
ارسال نظر برای این مطلب

کد امنیتی رفرش
اطلاعات کاربری
  • فراموشی رمز عبور؟
  • نظرسنجی
    به نظر شما محتوای وبلاگ چطور بود؟
    آمار سایت
  • کل مطالب : 5000
  • کل نظرات : 164
  • افراد آنلاین : 282
  • تعداد اعضا : 44
  • آی پی امروز : 424
  • آی پی دیروز : 393
  • بازدید امروز : 3,189
  • باردید دیروز : 1,075
  • گوگل امروز : 0
  • گوگل دیروز : 0
  • بازدید هفته : 12,725
  • بازدید ماه : 12,725
  • بازدید سال : 139,481
  • بازدید کلی : 5,176,995
  • کدهای اختصاصی

    جاوا اسكریپت