loading...
داستان کوتاه
مدیر بازدید : 202 سه شنبه 02 مهر 1398 نظرات (0)

#پنجره و آیینه

جوان ثروتمندی نزد یک روحانی رفت و از او اندرزی برای زندگی نیک خواست. روحانی او را به کنار پنجره برد و پرسید: پشت پنجره چه می بینی؟ جواب داد: آدم‌هایی که می‌آیند و می‌روند و گدای کوری که در خیابان صدقه می‌گیرد.بعد آینه‌ی بزرگی به او نشان داد و باز پرسید: در این آینه نگاه کن و بعد ...

 

اطلاعات کاربری
  • فراموشی رمز عبور؟
  • نظرسنجی
    به نظر شما محتوای وبلاگ چطور بود؟
    آمار سایت
  • کل مطالب : 5000
  • کل نظرات : 164
  • افراد آنلاین : 279
  • تعداد اعضا : 44
  • آی پی امروز : 445
  • آی پی دیروز : 393
  • بازدید امروز : 8,888
  • باردید دیروز : 1,075
  • گوگل امروز : 0
  • گوگل دیروز : 0
  • بازدید هفته : 18,424
  • بازدید ماه : 18,424
  • بازدید سال : 145,180
  • بازدید کلی : 5,182,694
  • کدهای اختصاصی

    جاوا اسكریپت