💎زمانی کزروس به کورش بزرگ گفت: چرا از غنیمت های جنگی چیزی را برای خود برنمی داری و همه را به سربازانت میبخشی؟
کورش گفت: اگر غنیمت های جنگی رانمی بخشیدیم الان دارایی من چقدر بود؟! کزروس عددی را با معیار آن زمان گفت.
کورش یکی از سربازانش را صدا زد و گفت برو به مردم بگو کورش برای امری به مقداری پول و طلا نیاز دارد. سرباز در بین مردم جار زد و سخن کورش را به گوششان رسانید.
مردم هرچه در توان داشتند برای کورش فرستادند. وقتی که مالهای گرد آوری شده را حساب کردند، از آنچه کزروس انتظار داشت بسیار بیشتر بود.
کورش رو به کزروس کرد و گفت: ثروت من اینجاست. اگر آنهارا پیش خود نگه داشته بودم، همیشه باید نگران آنها بودم. زمانی که ثروت در اختیار توست و مردم از آن بی بهرهاند مثل این میماند که تو نگهبان پولهایی که مبادا کسی آن را ببر
دانشجویی که سال آخر دانشکده خود را میگذراند به خاطر پروژهای که انجام داده بود جایزه اول را گرفت.
او در پروژه خود از ۵۰ نفر خواسته بود تا دادخواستی مبنی بر
کنترل سخت یا حذف ماده شیمیایی «دی هیدورژن مونوکسید»
توسط دولت را امضا کنند و برای این درخواست خود، دلایل زیر را عنوان کرده بود:
۱-مقدار زیاد آن باعث عرق کردن زیاد و استفراغ میشود.
۲-یک عنصر اصلی باران اسیدی است.
۳-وقتی به حالت گاز در میآید بسیار سوزاننده است.
۴- استنشاق تصادفی آن باعث مرگ فرد میشود.
۵-باعث فرسایش اجسام میشود.
۶-حتی روی ترمز اتومبیلها اثر منفی میگذارد.
۷-حتی در تومورهای سرطانی یافت شده است.
از پنجاه نفر فوق، ۴۳ نفر دادخواست را امضا کردند.
۶ نفر به طور کلی علاقهای نشان ندادند و اما فقط یک نفر میدانست
که ماده شیمیایی «دی هیدروژن مونوکسید» در واقع همان آب است!
عنوان پروژه دانشجوی فوق «ما چقدر زود باور هستیم» بود!