بیرون رانده
نویسنده: ساموئل بکت
مترجم: ابوالحسن نجفی
پلکان بلند نبود. من هزار بار پلههایش را شمرده بودم. چه هنگام بالا رفتن و چه هنگام پایین آمدن، اما رقم دیگر در حافظهام نیست. هیچوقت نفهمیدم که باید وقتی پایم روی پیادهروست بگویم یک و وقتی آن پایم روی اولین پله است بگویم دو و همینطور تا آخر، یا اصلاَ پیادهرو را به حساب نیاورم. بالای پلهها که میرسیدم باز سر همین قضیه گیر میکردم....
درباره
داستان کوتاه ,